*آوای دوستی.....* |
بگو ای عشق ، بگو که عاشق منی ، بگو که در این دنیای بزرگ تنها مرا داری و مرا میپرستی ، بگو تا احساس کنم بیش از عشق بر من عاشقی عزیزم ، بگو تا احساس آرامش کنم که در این دنیای بزرگ کسی هست که دیوانه و دلسوخته من است عزیزم ، بگو که تا پایان راه عاشقی با من می مانی ، بگو که دلم آرام شود و به خواب عاشقانه روم!
به خوابی روم که تنها در آن خواب تو را ببینم و تنها تو را احساس کنم ، به خوابی روم که به جز تو کسی را احساس نکنم و رنگی از این دنیای بی محبت را نبینم.بگو ای عشق که مرا دوست میداری ، اگر بارها به من گفته ای باز تکرار کن این کلمه را ! بگو دوستت دارم و بگو عاشق تو هستم عزیزم ! به من غرور بده ، به من اراده و قدرت عاشق شدن را بده ! عزیزم مرا حس کن بیشتر از همه لحظه ها ، این دل شکسته مرا باور داشته باش ، و این عشق مرا از تمام وجودت بپذیر عزیزم.این چشمهای خیس مرا با چشمهای خیست نگاه کن و به من بگو که به سوی من می آیی به منی که زخم خورده از کلام عشق هستم ، معنای واقعی عاشق شدن را بیاموز و به منی که خسته و خورد از زندگی ام آرامش هدیه کن!آرامش من تویی ، آرامش آن صدای مهربان تو هست و آرامش آن چهره ماه تو هست عزیزم ! اگرچه میدانم تو مرا خیلی دوست میداری و اگر چه میدانم تو دیوانه این قلب پر از درد منی ولی باز میگویم که ای عشق من تکرار کن که مرا دوست میداری عزیزم تکرار کن عزیزم… با احساسی پاک ، از ته قلبت و با تمام وجودت بگو که عاشق منی!من آرزوی این دوست داشتن و ابراز محبتی مانند تو را داشتم من آرزوی عشق پاکی مانند تو را داشتم.اینک به منی که همان آرزوی عشق تو را داشتم بگو که دوستم میداری و بگو تاپایان راه با من میمانی تا به آرزویم برسم عزیزم ! بارها از سرزمین عشاق با دلی شکسته و چشمانی خیس سفر کردم اینک میخواهمبا تو باز به سوی آن سرزمین باز گردم و دیگر نیز سفر نکنم!عزیزم بگو که مرا دوست میداری ، بگو تا غرور عشقت در دلم بنشیند ، بگو تا آنهایی که عاشق قلب من هستند بدانند که من یاری دارم ، من یاوری دارم و من مجنون ، لیلایی دارم!
عزیزم بگو مرا دوست میداری ، بگو که عاشق منی و بگو دیوانه این قلب پر از درد منی عزیزم بگو …
منتظرم. منتظر آن صدای مهربانت هستم !
[ یکشنبه 90/12/7 ] [ 1:58 عصر ] [ امیر حسین خدایی ]
[ نظر ]
|