سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*آوای دوستی.....*
قالب وبلاگ

وقتی‌ کسی‌ را متهم به گناهی کنند ولی آن فرد گناهی نکرده باشد ، گفته‌ می‌شود :‌ آش نخورده و دهان سوخته

به‌ آدم‌ ساده‌لوحی‌ که‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ هدفی‌ تلاش‌ کند، اما در آخرین‌ لحظه‌ به‌ دلیل‌ نادانی‌ و سادگی‌ موفقیت‌ و موقعیتش‌ را از دست‌ بدهد، می‌گویند بیلش‌ را پارو کرده‌ است.

وقتی‌ کسی‌ حرف بیهوده می زند تا دیگران را فریب دهد یا سرشان را گرم کند ، گفته‌ می‌شود که‌ بشنو و باور مکن

وقتی‌ کسی‌ دچار مشکلی‌ می‌شود که‌ پیش‌ از آن‌ هم‌ می‌توانسته‌ جلو مشکلش‌ را بگیرد و یا هنگامی‌که‌ کسی‌ برای‌ آینده‌ برنامه‌ریزی‌ می‌کند، گفته‌ می‌شود که‌ علاج‌ واقعه‌ قبل‌ از وقوع‌ باید کرد.

پرحرفی باعث دردسر می شود . آسودگی در کم گفتن است و چکار داری که دخالت کنی ، شتر دیدی ندیدی و خلاص .

هرگاه ثروت و مالی بدون زحمت نصیب کسی شود ، آنرا بادآورده می گویند .

در مورد دوستی با فرد نادانی که از روی محبت موجب آزار دوست خود می شود این مثل معروف شده که می گویند ”‌دوستی فلانی مثل دوستی خاله خرسه است . “

به‌ کسی‌ که‌ به‌ فکر آینده‌اش‌ نیست و دچار مشکل‌ می‌شود این ضرب المثل را می‌گویند: جیک‌جیک‌ مستونت‌ بود، فکر زمستونت‌ بود؟

کارآیی هر کس و هر چیز به قدو قواره اش نیست ، مثل فلفل قرمز ،‌با اینکه کوچک است ولی وقتی می خوریم از بس تند است دهانمان می سوزد . که می گویند ” فل فل نبین چه ریزه, بشکن ببین چه تیزه”

هرگاه یک خبر از افراد زیادی نقل شود بطوریکه به صورت نادرست در آید ، می گویند خبر که یک کلاغ، چهل کلاغ شده است


[ چهارشنبه 90/11/26 ] [ 2:15 عصر ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]

 

 

اگر مدیر بودم یکی از شرایط ثبت نام را عشق می گذاشتم اگر دبیر ریاضی بودم عشق را با عشق جمع می کردم

اگر معمار بودم قصری از عشق می ساختم اگر سارق بودم فقط عشق می دزدیدم

اگر بیمار بودم تنها شربتی که می نوشیدم فقط شربت عشق بود اگر درجه دار بودم فقط به عشق سلام می دادم

اگر پلیس بودم هرگز عشق را جریمه نمی کردم اگر خلبان بودم در اسمان عشق پرواز می کردم

 اگر دبیر ورزش بودم به بچه ها می گفتم با عشق نرمش کنید اگر خواننده بودم فقط از عشق می خواندم

اگر ناخدا بودم همیشه در ساحل عشق لنگر می انداختم اگر نجار بودم عشق را قاب می گرفتم


[ سه شنبه 90/11/25 ] [ 1:15 عصر ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]

سلام زندگیم

 

افتادام در چاله چوله های فکری هرچی فکر میکنم...

بیشتر توی چاله هی فکری فرو میرم...

من موندم غم ندیدنت من موندم با یه کوله بار غم بر دوش کشم...

همچون رستم دستان و آخ هم نگویم...

شدم درو از آبادی و دوستان گشتم خرابات خرابات شما ای نازگل هستیم من....

من گذشه ام زه جان ومال و خودم تا فقط دستای تورو بگیرم آروم بگیرم...

عشق من ساده بگم بدون هیچ حرف غلمبه وسلمبه ای....من دوستت دارم....

از بخش قلب ندا آید به گوش...

بگوید قلب من به هوشیاری...

مگر مستی نمیبینی جدایی...

بگفت قلب به برد باری....

خموش شو ای ساز ناسازگاری....

بگفت عقل با هویدا.....

شما هستید بدون هم تنها....

بگفت قلب با اندکی تحمل....

که من قلبم...

نه سنگ مرمر نه زمرد....

بگفتا آن خردمند....

که تنها دلیل زندگیم هست نفسم....

اگر نفسم نباشد آرام نباشم....

زندگی بعداز آن معنا ندار....

 

 


[ پنج شنبه 90/11/20 ] [ 10:53 عصر ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]


[ چهارشنبه 90/11/19 ] [ 10:39 عصر ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]

سلام امروز هم مثل روز قبل بود ولی یکم دلتنگ تر وغمگین تر و یه کو چولو پیرتر از گذشته...

 

نمیدونم چرا خودکارم خودش میلی به نوشتن نداره......

ولی به زور منم که شده داره مینویسه.....

 

تازه گیاه احساس میکنم که از همه و همه چیز سیر شدم.....

 

من موندمو یک هم نفس که جاش تو قلبمه مثل جواهر ازش مواظبت میکنم مثل مرواریدی که در دل یک صدف پرورده میشه....

 

من اسمشو گذاشتم عشق .....دنیا هم بهش میگه عشق.....شما چی میگین؟؟؟؟؟

 

دلتنگیم از دوریشه............

 

غمگینیم از ندیدن روخ ماهشه.....

 

امیدوارم همیشه عاشق باشید ولی دل تنگ وغمگین نباشید....

 

 

 

 

من الله توفیق..........


[ چهارشنبه 90/11/19 ] [ 8:25 عصر ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]
   1   2   3      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان