*آوای دوستی.....* |
کاش آن باد سحر خاطره ها را نبرده بود ! کاش گرده گلها باهم بودنمان را به جای دیگر نبرده بودند ! کاش آن برفهای سپید قلبهایمان را در کوله اش نمی ریخت تا به همراه او آب شویم ! کاش می شد دوباره قلبهایمان را خاطره هامان را و لحظه های خوب باهم بودنمان را دوباره لمس کرد . کاش بدترین غصه ما یک ساعت به تعویق افتادن آن چای خوردن بود و ای کاش .... می دانستم دیگر باید چه ای کاشی را بنویسم............
[ یکشنبه 91/10/10 ] [ 3:49 عصر ] [ امیر حسین خدایی ]
[ نظر ]
|