*آوای دوستی.....* |
سلام اشک پشت چشمام جمع شده..... دلم تنگ شده چون ابر خزان میخوام ببارم..... دلم واسه یکی خیلی تنگ شده خیلی.......... دلم کرده هوس کرببلا کاش بدانی...... مانده ام من تنها کاش بیای...... من تو یک دنیا تفاوت چه میشود لاقر یک شب به خوابم بیای...... نگو که لیاقت ندارم مگر تو حال دیوانگی رو نمیدانی....... شایدم تو هرشب به خوابم بیای ولی من تورو نشناسم ای که تو شبی یوسف کنعانی...... گفتم تا بدانی من هر لحظه دعا میکنم که بیایی....... حال خود دانی که کی بیای...... ولی من هروز چشم به راهم تا که بیای..................... [ یکشنبه 91/8/28 ] [ 5:24 عصر ] [ امیر حسین خدایی ]
[ نظر ]
|