سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*آوای دوستی.....*
قالب وبلاگ

داستان را در دلتان با صدای بلند و با توجه بخوانید. مطمئنا تا سال ها آن را در خاطر خواهید داشت.
داستان درباره یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سال ها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.
او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی میرفت ولی قهرمان ما به جای آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند، به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملاٌ تاریک شد.
به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمیشد سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمیتوانست چیزی ببیند حتی ماه وستاره ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند .پ کوهنورد همانطور که داشت بالا میرفت، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، ناگهان پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط کرد..
سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگیاش را به یاد میآورد. داشت فکر میکرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده است.
حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود. در آن لحظات سنگین سکوت، چارهای نداشت جز اینکه فریاد بزند:
“خدایا کمکم کن”. ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه میخواهی ؟ - نجاتم بده.
- واقعاٌ فکر میکنی میتوانم نجاتت دهم.
- البته تو تنها کسی هستی که میتوانی مرا نجات دهی.
- پس آن طناب دور کمرت را ببر
برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فرا گرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند.
روز بعد، گروه نجات آمدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالیکه تنها یک متر با زمین فاصله داشت!!
و شما؟ شما تا چه حد به طناب زندگی خود چسبیده اید؟ آیا تا به حال شده که طناب را رها کرده باشید؟
هیچگاه به پیامهایی که از جانب خدا برایتان فرستاده میشود توجه کرده اید؟
هیچگاه نگویید که خداوند فراموشتان کرده یا رهایتان کرده است.
هیچگاه تصور نکنید که او از شما مراقبت نمیکند و به یاد داشته باشید خدا همواره مراقب شماس

 


[ سه شنبه 91/2/5 ] [ 2:19 عصر ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]

مردم به خدا از غم هجران و جدایی ، ای دلبر دور از نظرم پس تو کجایی ؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

  ، اس ام اس عاشقانه ،

 

پیوسته دلم پر به هوای تو زند ، جان در تن من نفس برای تو زند ، گر بر سر خاک من گیاهی روید ، از هر برگی بوی وفای تو زند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،


تو بشو یاس قشنگ لحظه های بیقرارم،من میشم زلال بارون تا کنار تو ببارم...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

 

به جنونم می کشانی وقتی که در تکرار کوتاه یک دیدار، به رفتن می اندیشی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

 


رفتن یعنی وداع با چشمان مهربان و آرام تو و غرق شدن در گردابی از اندوه غم،

رفتن برای من همیشه تلخ و دردناک است و من نمیدانم تو چرا انقدر دیر آمدی و زود میروی؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

 

دوام عشق اگر خواهی مکن با وصل آمـیــــ.ــزش
که آب زندگی هم می کند خاموش آتش را!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

 


حالا که رفته ای

این روزها دلتنگم

دلتنگم که رفته اند

آن روزها

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،


اگه آفتاب میسوزونه ، بیخیال ، آخه تو سایه بونی

اگه آدما وفا ندارن ، بیخیال ، آخه تو مهربونی

اگه من برات میمیرم ، بیخیال ، آخه تو لایق تر از اونی که میدونی . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

  ، اس ام اس عاشقانه ،

کنار چشمه ای بودیم در خواب / تو بـا جامی ربـودی ماه از آب

چو نوشیدیم از آن جـام گـــوارا / تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ، .

خیالت راحت ، دیگر اشکی نیست که به بالینت بریزد و احساس را شکوفا کند

تنها بغضیست که فرو رفتنش حسرت در چشمانم می تازد . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ، .

گل نیست چنین سرکش و رعنا که توئی / مه نیست بدین گونه فریبا که توئی

غم بر سر غم ریخته آنجا که منم / دل بر سر دل ریخته آنجا که توئی . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

حال ما بی آن مه زیبا مپرس / آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست / که هرچه بر سر ما می رود ارادت اوست

نظیر دوست ندیدم اگرچه از مه و مهر / نهادم آیینه ها در مقابل رخ دوست . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

هر چند پیر و خسته و ناتوان شدم / هر که یاد روی تو کردم جوان شدم . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

بوسه یعنی لذت دلدادگی / لذت از شب لذت از دیوانگی

بوسه آغازی برای ما شدن / لحظه ای با دلبری تنها شدن

بوسه آتش می زند بر جسم و جان / بوسه یعنی عشق من با من بمان . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

شوقی، که چو گل دل شکفاند، عشق است / ذهنی، که رموز عشق داند، عشق است

مهری، که تو را از تو رهاند، عشق است / لطفی، که تو را بدو رساند، عشق است . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

از خود خانه و کاشانه ای ندارم ، اما در عمق آرزوی من این است

که در دل تو خانه ای داشته باشم ، به مساحت یک قلب . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

شبی پر کن از بوسه ها ساغرم / به نرمی بیا همچو جان در برم

تنم را بسوزان در آغوش خوش / که فردا نیابند خاکسترم . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

عشق از من و نگاه تو تشکیل می شود ، گاهی تمام من به تو تبدیل می شود . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

چو ماه از کام ظلمت ها دمیدی / جهانی عشق در من آفریدی

دریغا، با غروب نابهنگام / مرا در دام ظلمت ها کشیدی . . .


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

مگه من به تو اجازه دادم که بازم رفتی اون بالا ، هان !؟

بیا پایین ، زود باش ، آخه تو فقط ماه منی !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

دیروز اومده بود دیدنم ، با یه شاخه گل سرخ و همون لبخندی که همیشه آرزوش رو داشتم

گریه کرد و گفت دلش برام تنگ شده ، ولی من فقط نگاش کردم ،

وقتی رفت سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

دیروز تمام خاطرات با تو بودن را دور ریختم ، امروز هر چه می گردم خودم را پیدا نمی کنم . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

بغض کن اما نبار، خشک شو اما نریز ، دیر کن اما بیا . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

این اس ام اس رو واست فرستادم و الان خوشحالم ، چون می دونم اسمم روی صفحه

گوشیت افتاده ، حداقل یک ثانیه بهم فکر کردی و این یک ثانیه برای من یک دنیاست . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

تو مرا فریاد کن ای هم نفس / این منم آواره ی فریاد تو

این فضا با بوی تو آغشته است / آسمانم پر شده از یاد تو . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

هر که دیوانه نشد از عشق تو عاقل نیست / آنکه نشناخت تو را معرفتش کامل نیست . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

از دیار آشنایی پا کشیدن مشکل است / از تو ای آرام جانم دل بریدن مشکل است . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

این را بدان اگر در قلبی جای گرفتی و عاطفه ای را به بازی عشق در آوردی

تا ابد در قلبی که دوستت دارد زنده خواهی ماند . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

همه بغض من تقدیم غرور نازنینت باد ، غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

گل بودم در ایام جوانی ، جوان بودم نکردم زندگانی . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  ، اس ام اس عاشقانه ،

بر درت می آمدم هر شب مرا وا میزدی / گفتمت نا مهربانی دم ز حاشا میزدی

دیدمت یک شب به دریا خیره بودی تا به سحر / کاش دریای تو بودم دل به دریا میزدی . . .

 


[ شنبه 91/2/2 ] [ 11:26 صبح ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]

عشق

 

کنار هر قطره ی اشکم هزار خاطره دفن

 

 اینقدر خاطره داری که گویی قدر یک قرن 

 

گلو می سوزه از عشقت ,عشقی که مثل زهره

 

ولی بی عشق تو هر دم خنده با لبهای من قهره

 

 درست با منی اما به این بودن نیازارم

 

تو که حتی با چشماتم نمیگی اه دوست دارم

 

 اگه گفتی دوست دارم فقط بازی لبهات بود

 

مگر نه رنگ خود خواهی نشست توی چشمات بود

 

هر چی عشق توی دنیا من می خواستم مال ماشه

 

اما تو هیچ وقت نذاشتی بین مون غصه نباشه

 

 فکر می کردم با یک بوسه با تو هم خونه می مونم

 

نمی دونستم نمیشه آخه بی تو نمی تونم

 

 گله میکنم من ازتو ,ازتو که این همه بی رحمی

 

هزار بار مردم از عشقت تو که هیچ وقت نمی فهمی

 

گله میکنم من ازتو ,ازتو که این همه بی رحمی

 

هزار بار مردم از عشقت تو که هیچ وقت نمی فهمی

 

چشام هم زاده اشک و خون دلم همسایه ی آه

 

زمونه گرگ و عشق تو شبیه مکر روباه

 

شدم چوپانه ساده لوح کناره گله ی احساس

 

چه رسمی داره این گله سر چنگال گرگ دواس

 

تو اینقدر خواستنی هستی که این گله نمی فهمه

 

اگر لبخند به لب داری دلت از سنگ و بی رحمه

 

ببخش خوبم اگه این عشق حیله ی تو رو روکرد

 

نفرین به دل ساده که به چنگال تو خون کرد


[ شنبه 91/2/2 ] [ 11:20 صبح ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]

 

با سلام ,
خدا جان , حرفهایم را توی نیم ساعت باید براتان بنویسم
خودتان میبینید که برای پیدا کردن هر کدام از حرف ها روی این صفه کلید چقدر عرق میریزم
خداجان , از وقتی پسر همسایه پولدارمان به من گفت که شما یک ایمیل داری که هر روز چکش میکنید هم خوشحال شدم , هم ناراحت
خوشحال به خاطر اینکه می توانم درد دلم را بنویسم
و ناراحت از اینکه ما که توی خانه مان کامپیوتر نداریم
ما توی خانه مان دو تا اتاق داریم
یک اتاق مال آقا جان و ننه مان است
یکی هم مال من و حسن و هادی و حسین و زهرا و فاطمه و ننه بزرگ
دو تا پشتی نو داریم که اکبر آقا بزاز , خواستگار زهرا برامان آورده
یک کمد که همه چیزمان همان توست
آشپزخانه مان هم توی حیاط است و آقاجان تازه با آجر ساختتش
ما هم مجبوریم برای اینکه برای شما ایمیل بزنیم دو هفته بریم پیش رضا ترمزی کار کنیم تا بتونیم

پول یک ساعت کافی نت را در بیاریم
خداجان , جان هرکی دوست دارید زود به زود ایمیل هاتان را چک کنید و جواب ما را بدهید
ما چیز زیادی نمی خواهیم
خدا جان , آقاجانمان سه هفته است هر دو تا کلیه اشان از کار افتاده و افتاده توی خانه
خیلی چیز بدیست
خداجان , ما عکس کلیه را توی کتاب زیستمان دیده ایم , اندازه لوبیاست ,

شکم اقاجان ما هم مثل نان بربری صاف است , برای شما که کاری ندارد ,
اگر می شود , یک دانه کلیه برایمان بفرستید ,
ما آقاجانمان را خیلی دوست داریم , خدا جان
الان بغض توی گلومان است , ولی حواسمان هست که این آدم های توی کافی نت که همه شیک و پیکن ,

 نوشته های مارا دزدکی نخوانند ,
چون می دانم حسابی به ما می خندند و مسخره مان می کنند
خدا جان , اگر می شود یک کاری بکن این اکبر آقا بزاز بمیرد , آبجی زهرامان از اکبر آقا بدش می آید
اما ننه می گوید اگر اکبر آقا شوهر زهرامان بشود وضعمان بهتر می شود
خداجان اکبر آقا چهل سال دارد و تا حالا دو تا زنش مرده اند , آبجی زهرامان فقط سیزده سال دارد خداجان
الان نیم ساعت و هفت دقیقه است که دارم یکی یکی این حرف ها ی روی صفه کلید را پیدا می کنم
خداجان اگر پول داشتم هر روز برای شما ایمیل می زدم
خوش به حال آدم پولدارها که هم هر روز برایت ایمیل می زنند
تازه همایون پسر همسایه پولدارمان می گفت با شما چت هم کرده است
خوش به حالش
خداجان , اگر کاری کنید که حال آقاجانمان خوب شود خیلی خوب می شود
چون قول داده اگر حالش خوب شود برود سر گذر کار پیدا کند و بعد که پول گیرش آمد یک

دوش بخرد بذارد توی مستراح
خداجان , ننه بزرگ از این کار که حمام توی مستراح باشد بدش می آید ولی آقاجان می گوید

 حمام خانه پولدار ها هم توی مستراحشان است
خدا جان ننه بزرگ ما خیلی مواظب نجس پاکی است و گفته است

هرگز به این حمام اینجوری نمی رود
ولی خداجان راستش من وقتی خیلی از حمام رفتنم می گذرد بدنم بوی بد می گیرد

و همکلاسی هایم بد نگاهم می کنند
راستی خدا جان , چه خوب شد که به ما تلویزیون ندادی ,
یکبار که از جلوی مغازه رد می شدم دیدم که آدم های توی تلویزیون چه غذاهای خوشگلی می خورند ,
حتما خوشمزه هم هست , نه ؟
تا سه روز نان و ماست اصلا به دهانم مزه نمی کرد
بعضی وقتها , ننه که از رختشویی برمی گردد با خودش پلو می آورد ,
خیلی خوشمزه است خداجان , ننه می گوید این برکت خداست , دستت درد نکند ,
راستی خداجان , شما هم حتما خیلی پولدارید که خانه تان را توی آسمان ساخته اید ,

تازه من عکس خانه ییلاقیتان را هم دیده ام
همان که روی زمین است و یک پارچه سیاه رویش کشیده اید ,
خیلی بزرگ است ها , تازه آنهمه مهمان هم دارید , حق هم دارید که روی زمین نیایید ,

چون پذیرایی از آنهمه آدم خیلی سخت است
ما اصلا خانه مان مهمان نمی آید , چون ما اصلا کسی را نداریم
ولی آقاجانمان می گوید اگر کسی بیاید ساعتش را می فروشد و میوه و شیرینی می خرد
ما مهمانی هم نمی رویم , چون ننه می گوید بد است یک گله آدم برود مهمانی
خدا جان وقت دارد تمام می شود , اگر بیشتر پول داشتم می ماندم و باز برایتان می نوشتم
ولی قول می دهم دو هفته دیگر که مزدم را گرفتم باز بیایم و برایتان ایمیل بفرستم
خدا جان به خاطر اینکه درسهایم خوب است از شما تشکر می کنم
تازه به خاطر اینکه ما توی خانه مان همه همدیگر را دوست داریم هم دستت را می بوسم
من می دانم که آدم های پولدار همه شان خودکشی می کنند , ولی من هیچوقت خودم را نمی کشم
تازه خداجان , من آدم هایی را می شناسم که حتی اسم کامپیوتر را نشنیدند بیچاره ها ,
شاید از آنها هم دفعه بعد برایت نوشتم
خداجان , نامه من را فقط خودت بخوان و به کسی نشان نده
صبر کن ...
آخ جان , پنجاه تومن دیگر هم دارم ,
خدا جان جوابم را بده ,
فقط تو را به خدا , به خارجی برایمان ننویسید ,
چون ما زبانمان خوب نیست هنوز
آخ , راستی خدا جان یادم رفت , حسن مان دارد دنبال کار می گردد , یک کاری بی زحمت برایش جور کنید
هادی هم آبله مرغان گرفته است , اگر برایتان زحمتی نیست زودتر خوبش کنید
حسین هم وقتی ننه می رود رختشویی همش گریه می کند ,
آبجی فاطمه مان هم چشمانش ضعیف شده ولی رویش نمی شود به آقاجان بگوید ,

چون می گوید پول عینک خیلی زیاد است
اگر می شود چشان ابجیمان را هم خوب کنید
خب .. وقت تمام است دیگر , پدرمان در آمد
خداجان مهربان ,
اگر زیاد چیزی خواستیم معذرت می خوام , هنوز خیلی چیزها هست ولی رویمان نشد
دست مهربانتان را از دور می بوسم
راستی خدا جان , ننه بزرگ آرزو دارد برود مشهد پابوس امام رضا , یک کاری برایش بکنید بی زحمت
باز هم دست و پایتان را می بوسم
منتظر جواب و کلیه می مانم
دستتان درد نکند

 

بنده کوچک شما , مجید

 

...
خواست دکمه سند را بزند
دستش عرق کرده بود و چشمش سیاهی می رفت
یهو کامپیوتر خاموش شد
خشکش زد
- اااااا
صدایی از پشت سرش گفت :
- اون سیستم ویروسیه , نگران نباش , الان دوباره میاد بالا
اسکناس های مچاله , توی عرق کف دستش خیس شد
دیگه وقتی برای دوباره نوشتن نبود
یه قطره اشک از گوشه چشمش غلطید روی گونه اش
بلند شد
پول رو داد و از کافی نت زد بیرون
توی راه خودشو دلداری می داد
- دوهفته دیگه باز میام ...
- باز میام


[ جمعه 91/2/1 ] [ 3:5 عصر ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]

راه قران

چنین باید زیستن

درین پهن? گیتی، اگر کسی  بخواهد که سعادتمند زیست نماید و نیکنام بمیرد، بایستی ابزار عداوت و کینه توزی  را دور نهاده  و دشنه و سلاح را کنار گذارد؛ چون درین سراپرده کسی سعادتمند و نیکنام خواهد زیست که ریشه های ستیزه جویی و جذور پرخاشگری را، از کنه وجودش و از ژرفای کیانش  زدوده باشد.

های خردمند فرزانه! با بر افراشتن درفش با صفای صمیمیت و اعلام گذشت ، طینت پاک و صفای باطن خویشتن را به نمایش گذار تا راهی بصوب دلها بگشایی و بر عرش سینه های مردمان  مقام و جایگاه همیشگی احراز نمایی.

من سالم الناس یسلم من غوائلهم ----  ونام و هو قریر العین جدلان

یعنی، هر کی با مردم صلح و آشتی گزید، از غدر ایشان در امن ماند، و با خاطر آرام و همیشه  آسوده بخوابد.

"هابیل" را یگانه  الگوی زندگانی خویشتن بر گزین، هنگامیکه برادرش "قابیل" قصد کشتنش را نمود، در واکنش  به برادر ستمکارش گفت : " لإن بسطت یدک لتقتلنی ما انا بباسط یدی الیک لأقتلک إنی اخاف الله رب العالمین". یعنی، اگر دست خویش  به من دراز کنی تا مرا بکشی، من دست خویش دراز نمیکنم تا تو را بکشم زیرا که من از پروردگار جهانیان می ترسم. 

بگذار ستمگران با پاهای خویش به سراغ مرگ بشتابند و یا هم  پروردگار، ستمگر جبار تری را بر ایشان مسلط گرداند.  بایستی  ستم پیشه گان را به دروس ایام و گذشت روزگار  سپرد؛ طبق ضرب المثل چینی، دشمنت را رها کن و خود در کنار ساحلی به تماشا بنشین، و آنگاه نعش وی را بر روی آب خواهی دید.

زنهار تا کوششی به منظور باز کردن پرونده های عداوت و دشمنی انجام دهی، و سین? بی آلایش خویشتن را دادگاه بازرسی اوراق پرخاشگری و کینه توزی سازی؛ چون عمر ارزشمندت گرانبهاتر از آنست تا صرف انتقامجویی از دیگران  وطعم? خشم و کین گردد؛ زیرا هر لحظ? که در هیجانات انتقام  میگذرد، گویی لحظه ایست که جام زهری را بر سر کشیده باشی.

بدان که گزینش خویشتنداری و بردباری، سلاح نیرومندیست که در کارزار مواجهه و دشمنی  بکار خواهی گرفت،  چنانکه احنف بن قیس میگوید، سوگند به پروردگار! نصرت و پیروزی که در حلم و بردباری بمن دست داد، بزرگتر از پیروزی و نصرتی بود که خانواده و عشیره ام برایم  تقدیم میداشتند. و به قول ابو طیب متنبی:

و أحلم عن خلی و أعلم أنه  ----  متی أجزه حلما علی الجهل یندم

یعنی، من در آرزو ورؤیای آسودگی ام و یقینا میدانم هرگاه در عوض جهالت با او بردباری نمایم، وی پشیمان خواهد شد.

اگر دشمنت بر تو شمشیر کشید ، در عوض گلی بوی تقدیم دار، و اگر ز پای در آوردنت دسیسه چینی نمود، با دعا و نیایش به پروردگار روی بیاور، و امید است که پروردگار مقلب القلوب دل  نرم و باطن صفا و بی آلایشی بوی انعام فرماید. و اگر شخص لجوج وکینه توزی  ترا مورد حمله قرار داد، و در مجلسی به حیثیت و آبرویت تاخت، زبان به نیکویی بکشا و در حقش دعای خیر کن؛ زیرا توجیه قرآنی همین است که عظمت و بزرگی شخص ، دشمنی را دوست ساختن است نه دوستی را دشمن. " ادفع بالتی هی أحسن، فإذا الذی بینک و بینه عداوة کأنه ولی حمیم". یعنی (بدی دیگران را) به شیو? که نیکو تر است دور کن، (اگر چنین کنی) آنگاه آنچه دشمنیی که میان تو و او است همانند دوستی، نزدیک و مهربان گردد.

مردی به حکیمی گفت، فردا با تو محاسبه خواهم کرد، مرد با حکمت گفت: نه، بلکه فردا مسامحه ( خود گذری و خویشتنداری خواهیم کرد).

هشدار! هزار دوست را هرگز زیاد مپندار و یک دشمن را- هرچند ناتوان و ضعیف هم باشد - اندک مشمار، چون یک پشه  هم توان خون آلود کردن چشم  شیر را خواهد داشت، و موش کوچکی توانست  بند آب "مأرب" را دگرگون سازد.

بدان که عمر کوتاه تر از آنست تا  صرف  بازرسی و انتقام گیری از دیگران گردد و جنگهای "داحس" و "غبراء" از وسوسه های ابلیس بود که در قلبها بر انگیخت، و از وساوس مدرس? شیطان است تا تلقین نماید که: هیبت و شجاعت در ستمگری است ، تجاوزگران شجاع و غیورند؛ و اما انسان حلیم و بردبار، حقیر و ذلت پیشه و صاحبان گذشت و عفو،  جبون و ترسو. اما منطق وحی که  پایه گذار معیار های راستی و انسانی است چنین ارشاد مینماید: " فمن عفا و أصلح فأجره علی الله" یعنی پس هر که در گذرد و اصلاح کند - میان خود و ستمگار خود-  پاداش او بر خدا است.  پیامبر گرامی در حدیثی میفرمایند: " صل من قطعک، و أعط من حرمک، واعف عمن ظلمک" هر کی با تو مقاطعه نمود تو با وی پیوند کن، و هر کی ترا محروم کرد، به وی اعطا نما، و کسیکه بر تو ستم روا داشت، تو عفو روا دار.

در روبرو شدن با مردم " تبسم" و "سلام" را اساس و شیو? زندگانی خود قرار ده: تبسم نشان? خردمندی و فرزانگی ، سلامتی طبع و معاشرت نیک انسانی است. اما " سلام " به معنی پیمان شرف، تعهد و وفاداری، عنوان مصالحه و گذشت و اجتناب از خصومت و دشمنی است. آیا باری شنیده ای که مردی ستیزه جو، شرر پیشه و خون گرمی را که موفق به کسب محبت دیگران گردیده باشد؟ و یا بنای دوستیی را بنا نهاده و  ثنا و ستایشی را نصیب گردیده باشد؟ یقینا محبت بیکران و اکرام بی نهایت نصیب آنهائیست که از مروئت و بردباری، خودگذری و مهربانی، و گذشت و مردانگی برخوردار اند. آنها هستند که با کسب دوستی وکاشتن صمیمیت برای خود جایگاهی بر فراز قلبها  میگزینند و راه خویشتن را در رگه های جان و روان آدمیان میگشایند، آنهائیکه دیده ها به چهره های  صمیمی و مملوء از محبت شان، روشن میگردد.

اگر بخواهی تاریخ خویشتن را با دست های خود توأم  با نیکنامی و ماندگاری بنویسی، بایستی راه آشتی و گذشت را پیشه کنی، از خشم بپرهیزی و لغزش و عیوب دیگران را بپوشی.  و بر تو است ای انسان آزاده!  تا غده های زهرناک خشم و هیجان و بر انگیختگی را از کنه وجودت بر کنی و شمشیر تجاوز را در نیامش گذارده و بهمه اعلام داری:

أهلا و سهلا والسلام علیکمو ---  وتحیـة منا نزف إلیکمو

خوش آمدید و سلام به شما، ما ز جانب خویش به شما مژد? سلام  می فرستیم.

دنیای بدون دشمنی و جهان بی پرخاشگری، جهان زیبا و پر طراوت خواهد بود، و هستی بدون بدبینی و کراهیت جایگاه امنی ! شرر پیشه گانند که خود صفای زندگی را تیره و تار مینمایند، و بنیاد برادری را از هم ریخته و جام? محبت را میدرند. " ویل لکل همزة لمزة" یعنی، وای بر هر بد گوی طعنه زننده.  " همّاز مشّاء بنمیم" عیبجو، بدگو، رونده به سخن چینی.

افسوس به حال آن بد طینت کینه جو، و شرر پیشه و بد اندیشی که سزاوار تنگی سینه و شایست? ظلمت گورستان است. و مژده به نجیب زادگان ارجمند و همدمان نیکخواه و عفیف.

مرد آزاده و نجیب تبار، با دست های خویش توأم با سیرت نیک و معامل? نیکو، تاریخ خویشتن را مینویسد، و از کسی مکافات و پا داشی هم نمی خواهد. چنان است که بعد از مرگش داستان های زیبایش را به ارمغان میگذارد. راویان در مجالس و محافل، با ذکر خاطره های نیک و زیبایش  یادش را گرامی میدارند، و قصه های نیکو و ماندگارش همیشه ورد زبانها میگردد.

بدان که زبان مردم ، بمثاب? زبان و اقلام حق اند، و هشدار که این زبانها ترا به بدی یاد نکنند و قلم ها ترا به نادرستی ثبت نه نمایند!

 


[ پنج شنبه 91/1/31 ] [ 11:26 صبح ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]
<      1   2   3   4   5      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان