سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*آوای دوستی.....*
قالب وبلاگ

 

 

یک عده آمدند و در خانه را زدند

یک عده آن طرف همه در عشق جا زدند

بردند حق شیر خدا را حرامیان

بر گفته رسول خدا پشت پا زدند

او گفته بود فاطمه جانانه‌ی من است

جان رسول را پس در از قضا زدند

بردند شیر بدر و احد را ز بیشه‌اش

آتش به جان حضرت خیرالنساء زدند

تاریخ باز نکرده ولی از عنادشان

دار و ندار حیدر کرار را زدند

طفلان بی گناه علی زیر دست و پا

غرق بلارسول خدا را صدا زدند

باور نیمکنم که در آن شور شوم شهر

فریاد بر سر ثمر مصطفی زدند

وقتی که رفت حرمت زهرا به زیر پا

فرقی نمیکند که شکستند یا زدند

گلبرگهای یاس علی را به پشت در

با دست نه که با لگد کینه تا زدند

دارم گله ز میخ در و چار چوب آن

دامن چرا به شعله این ماجرا زدند

این سوز مجتبی پسر ارشد علیست

آه ای خدا که مادر ما را سه جا زدند

یکبار بین خانه و یکبار بین راه

یکبار بین کوچه غم بی هوا زدند

حالا جواب مسئله ما مشخص است

آتش چرا به خیمه آل عبا زدند

 

از آن ترسم که آتش بر فروزد

میان خیمه بیمارم بسوزد

مدینه محشر کبری به پا شد

گل نشکفته زهرا فدا شد

غلاف تیغ باعث شد که آنجا

زدامان علی دستش جداشد

مادر توی دود و آتش گم شد، آتش بد جوری میسوزونه ، میگه دیدم یه خانمی هی تو خیمه‌ی نیم سوخته میره میاد ، کجا میری خانم؟


[ چهارشنبه 91/1/16 ] [ 5:52 عصر ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان