سلام ای تمام عشقم ای تمام وجودم ای که بودنت بهم شوق زیستن میده
چطوری ای نانازم خیلی دلم تنگ تنگ تنگ شده واسه دیدنت میدونی چندروز که صدای تپش قلبتو نشنیدم؟؟؟؟؟؟
ولی بجاش قلب من حسابی سرو صدا می کنه که دیگه یه جورای از صداش خسته شده بودم کندمش جاش یک تیکه
سنگ گذاشتم ولی طولی نکشید که حس کردم که دیگه سنگه جاش رو مواد گداخته گرفته رفتم دکتر
گفت این سنگ رو آتش عشق با شعله محبت آب کرده
به دکتر گفتم حالا چیکار کنم!!!!
دکتر هم با یک کم تعلل گفت شما درد لاالاج گرفتی!!!
که بهش میگن عشق وگفت برای نوع حادش هنوز داروی پیدا
نشده ولی محققان دارن روش کار میکنن وگفت امید وار باش که به زودی پیداش کنن!!!
دیگه با نا امیدی به چشمای دکتر زول زده بودم و یریز گریه میکردم!!!!
وبهش گفتم آقای دکتر شما توی بخش دل کار میکنید سفارش مار بکننین تا بیشتر بزارن من عشقمم ببینم!!
دکترم گفت:حالا حالا ها باید بسوزی بسازی ولی شک نکن که بعد از هر سربالای یک سراشیبی هست
توی سربالای با تمام توان برو ولی توی سراشیبی آروم برو که همه توی همین سراشیبی ها چپ کردن!!!!
وحس کردم که دکتر هم داره گریه میکن بهش گفتم چرا شما گریه میکنین گفت اخ چند روزیه که جای بخش
دل خیلی تنگ شده وهر روزم تنگ تر میشه میترسم مارو از این بخش بندازن بیرون!!
منم بهش گفتم شما همیش جا توی دله و قراره که تازگی ها دیدار تازه بشه وجای دل باز بشه!!!!
دکترم باشنیدن این حرف کلی ازم تشکر کرد ولی من بهش گفتم باید بیاد از تو تشکر کنه منم با اجازت آدرس
خونتو براش مینویسم:خیابان عشق کوچه مهر بن بست محبت منزل قلب!!!
