شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ پلاکش را آرام باز کرد و انداخت داخل رودخانه. دستش را گرفتم و با عصبانيت گفتم: اين چه کاري بود کردي؟ اشکِ چشمانش سرازير شد... سرش را بالا آورد و گفت: حاجي! من سيد هستم. ميخوام مثل مادرم زهرا گمنام بمونم
يکي از آرزوهام اينه هر پنج شنبه برم شهداي گمنام براي شادي روح شهدا صلوات
ايشالله روزيتون بشه ک هرپنجشنبه برين گلزار ِ شهدا..البته آرزو نيس..ي جورائي ميشه گف توفيق!ايشالله توفيقش نصيبتون بشه:)
انشااا....
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top