سلام. خوبي؟
باشه فکر نکن دعوا که نداره ديگه
![]()
من نازي هستم . از طريق وبلاگ يکي از دوستام با وبت آشنا شدم. نوشته هاتو خوندم خواستم بهت دلداري بدم......
آخه خودمم چندسال پيش دچار اين درد شدم . عشقي رو از دست دادم که 5سال شده بود تمام داروندار زندگيم. ولي بعد از يه ماجراهايي (باعرض پوزش سانسور) مجبور شديم همديگه رو ترک کنيم.
الانم به خاطر اون ماجرا ازهرچي عشق وعاشقيه متنفر شدم .
![]()
ميدوني چرا؟
چون تو اين دنياي کثيف نبايد دمي از عشق زد ، اگه بزني ديگه کارت ساخته هست . تا بتونن بهت ضربه ميزنن...
![]()
من نميدونم قضيه ي تو چيه و چي شده ولي از نوشته هات فهميدم که تو هم به درد کهنه و فرتوت من دچار شدي....
ولي بدون اون طرفت به اينجور اذيت کردن خودت راضي نيست چون عشقش بودي .بازم ميگم نميدونم چي شده که ترکت کرده ولي بخدا چون خودم کشيدم بهت ميگم اينجوري اذيت خودت نکن
بسپارشون دست خدا و بچسب به زندگيت......
کاري که من و عشق از دست داده ام کرديم ....
شرمنده اگه چند روزي مزاحم ميشدم اخه گفتم نوشته هاتو خوندم خواستم چند کلمه اي باهات صحبت کنم....
انشاالله که مثمر ثمر واقع شده باشه....
بازم پوزش بابت مزاحمت چند روزم.....
مواظب خودت و خوبيهات باش.
ديگه هم فکرش نکن همه چي رو واگذار کن به خدا.....خدابزرگه غصه نخور....
با ارزوي سعادت و موفقيت.
باتشکر
نازي
![]()