سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*آوای دوستی.....*
قالب وبلاگ

ای دل شکسته من چقدر تو ساده ای و باز هم در راه عشق به بن بست رسیده ای.
چه با اطمینان عاشق شدی و چه لحظات شیرینی را با عشق سپری کردی.

 

ای دل شکسته من چقدر تو ساده ای و باز هم در راه عشق به بن بست رسیده ای.
چه با اطمینان عاشق شدی و چه لحظات شیرینی را با عشق سپری کردی.
 اما پایان قصه عشق آنقدر تلخ بود، که همه ی آن لحظات شیرین را با خود به گرداب برد.
غرورت را شکستی ، اینهمه خودت را زیر پای آن بی وفا خورد کردی اما هنوز هم بیخیال
 او نشده ای.! چقدر تو دیوانه ای ای دل ساده من.
به تو حق میدهم ای دل، به تو حق میدم که اینگونه خودت را برای یک بی وفا خورد و شکسته کنی. ای دل ساده من میدانم اگر این بار در باتلاق عشق فرو روی دیگر کسی نیست که تو را نجات دهد. در این دنیا دیگر نه عشقی اینگونه نصیبت می شود و نه دلی اینگونه اسیرت میشود.
قحطی محبت و عشق آمده و دلهای عاشق همه در به درند. ای دل عاشق و شکست خورده ام
 چشمهای مرا هم دریاب، به خدا دیگر یک قطره اشک هم در آن نیست.
تو عاشق دلی هستی که سنگ شده و یک ذره هم تو را درک نمیکند.
 اگر درک میکرد حال و هوای تو اینگونه ابری و دلگرفته نبود.
با اینکه میدانی عاشق یک دل سنگ هستی ، عاشق یک بی وفا و بی محبت هستی اما باز مثل دیوانه هایی که امیدوار به زندگی هستند با او مانده ای.
تو با ماندنت با یک بی وفا دو چشم بی گناهم را از من گرفتی و مرا در آتش عشق بی فرجامت سوزاندی! ای دل بی خیال آن بی وفا شو! او دیگرمال تو نیست! او دیگر هوایت را ندارد و قدرت را نمیداند.
او دیگر مال تو نیست، مثل گذشته مجنون تو نیست.
تو دیگر خریداری نداری ، چون یک دل شکسته و در به دری،دلی هستی که هنوز در گرو یک دل بی وفایی،دل هیچکس دیگر با تو نیست ، چون دیگر کسی عاشق یک دل شکسته و سوخته مانند تو نمیشود ای دل ساده من در همان قفس سرد و بی محبتیکه اسیری بسوز و نابود شو، چون
 خودت وارد آنجا شدی ،اما بدان که دیگر او مال تو نیست.


[ شنبه 91/10/2 ] [ 10:55 صبح ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]

 

و این دلتنگی ها ، آخر خط همه دلواپسی ها،

رسیدن به آنچه برای رسیدنش لحظه ها را میگذرانیدم و خاطره ها

بر زندگی مان نقش میبندد به امید آن روزی که عشقمان نقش بر آب نشود

کاش میشد از همان آغاز مال هم بودیم ،

نه اینکه نیمی از عمرمان گذشته باشد و همدیگر را پیدا کرده باشیم

این تویی عشق بی همتای من ، لحظه به لحظه با تو ، تویی نفسهای من

کاش همیشه رنگ عشق در تصویر زندگی مان پر رنگ باشد ،

نه اینکه بی وفایی بیاید و لطافت عشقمان را خدشه دار کند

کاش همیشه دلت مثل دلم بود ، همیشه بی قرار و منتظرت بود ...

و این تویی عشق جاودانه من ، لحظه به لحظه لمس شاعرانه من ...

تمام احساس من خلاصه ایست از مهربانی هایت که هوای عشق تو را دارد ،

راز نگاه تو را دارد ، مثل چشمه ای زلال در قلبم میجوشد و در احساس تو جاری میشود ...

و این شور عشق آخر خط همه ی دلتنگی هاست ،

که رسیده ایم به جایی که نقطه آرامش است ،

رسیده ایم به جایی که تنها خواسته ی ما همان آرامش است ...

هر جا میروم عطر تو پیچیده در آنجا ،

و مست دیدار با چشمان ناز تو میشوم ، من در آن لحظه یک دیوانه میشوم

گاهی فکر میکنم لایق تو نیستم ، و میدانم ارزش تو بالاتر از این است که  

احساسم را به پای تو بریزم

و این وابستگی ها ، آخر خط همه خستگی ها رسیدن به آغوش هم است ،

و این ما هستیم که راز عشق را برای هم زمزمه میکنیم ،

آنگاه که همدیگر را در آغوش هم میفشاریم...


[ شنبه 91/10/2 ] [ 10:50 صبح ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]
<      1   2   3      
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان