سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*آوای دوستی.....*
قالب وبلاگ

افسوس که باید به این جدایی تن داد..... جدایی که همه راضی هستن جز من وتو....

 

 


[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 2:58 عصر ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]

به نام هستی بخش مهربان......

این دیدار شاید آخرین دیدارمان باشد..

آخرین درودو آخرین بدرود......

آخرین نگاهو آخرین لبخند....

تلخی این وداع ناگریز را شاید هیچوقت دیداری دوباره بیرنگ نکند...

شاید دیگر هیچوقت فرصت نکنی برای سلام کردن به من پیشدستی کنی..

شاید دیگر هیچوقت

فرصت نکنم برلی نگاهت غزل بنویسم.....

اصلان شاید یکی از همین فرداهای نارنجی عکسم را

کنار نوشته ای که آغازش((انا الله و اناالیه راجعون.....باشد

بر روی دیوار سیمانی کوچه تان ببینی....

اما تو صبور باش...

خم به ابرو نیاور..

من در نبرد با تقدیر همیشه بازنده ام!!

راستی مردن اتفاق تازه ای نیست...

زندگی هم برایم دیگر آش دهن سوزی نیست...... 


[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 10:12 صبح ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]

امروز دلم کلی گرفته بود....تا ساعت4سرکار بودم وساعت 4.30رفتم کارخونه....خسته نباشی زندگیم......


[ سه شنبه 90/12/9 ] [ 3:59 عصر ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]

بگو ای عشق ، بگو که عاشق منی ، بگو که در این دنیای بزرگ تنها مرا داری و مرا میپرستی ، بگو تا احساس کنم بیش از عشق بر من عاشقی عزیزم ، بگو تا احساس آرامش کنم که در این دنیای بزرگ کسی هست که دیوانه و دلسوخته من است عزیزم ، بگو که تا پایان راه عاشقی با من می مانی ، بگو که دلم آرام شود و به خواب عاشقانه روم!

به خوابی روم که تنها در آن خواب تو را ببینم و تنها تو را احساس کنم ، به خوابی روم که به جز تو کسی را احساس نکنم و رنگی از این دنیای بی محبت را نبینم.بگو ای عشق که مرا دوست میداری ، اگر بارها به من گفته ای باز تکرار کن این کلمه را ! بگو دوستت دارم و بگو عاشق تو هستم عزیزم ! به من غرور بده ، به من اراده و قدرت عاشق شدن را بده ! عزیزم مرا حس کن بیشتر از همه لحظه ها ، این دل شکسته مرا باور داشته باش ، و این عشق مرا از تمام وجودت بپذیر عزیزم.این چشمهای خیس مرا با چشمهای خیست نگاه کن و به من بگو که به سوی من می آیی به منی که زخم خورده از کلام عشق هستم ، معنای واقعی عاشق شدن را بیاموز و به منی که خسته و خورد از زندگی ام آرامش هدیه کن!آرامش من تویی ، آرامش آن صدای مهربان تو هست و آرامش آن چهره ماه تو هست عزیزم ! اگرچه میدانم تو مرا خیلی دوست میداری و اگر چه میدانم تو دیوانه این قلب پر از درد منی ولی باز میگویم که ای عشق من تکرار کن که مرا دوست میداری عزیزم تکرار کن عزیزم… با احساسی پاک ، از ته قلبت و با تمام وجودت بگو که عاشق منی!من آرزوی این دوست داشتن و ابراز محبتی مانند تو را داشتم من آرزوی عشق پاکی مانند تو را داشتم.اینک به منی که همان آرزوی عشق تو را داشتم بگو که دوستم میداری و بگو تاپایان راه با من میمانی تا به آرزویم برسم عزیزم ! بارها از سرزمین عشاق با دلی شکسته و چشمانی خیس سفر کردم اینک میخواهمبا تو باز به سوی آن سرزمین باز گردم و دیگر نیز سفر نکنم!عزیزم بگو که مرا دوست میداری ، بگو تا غرور عشقت در دلم بنشیند ، بگو تا آنهایی که عاشق قلب من هستند بدانند که من یاری دارم ، من یاوری دارم و من مجنون ، لیلایی دارم!

عزیزم بگو مرا دوست میداری ، بگو که عاشق منی و بگو دیوانه این قلب پر از درد منی عزیزم بگو …

منتظرم. منتظر آن صدای مهربانت هستم !


[ یکشنبه 90/12/7 ] [ 1:58 عصر ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]

بدون تو هرگز!

این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!

این عشق تو سرپناه آخر من است و این دوست داشتنت ، تنها امید بودن من است...

بدون تو حرفی برای گفتن نیست ، به جز یک کلام : آن هم کلام آخر : خدانگهدار زندگی!

بدون تو جایی برای ماندن نیست و هیچ راهی برای زنده بودن نیست...

چشم به راه تو میباشم در این جاده زندگی ، با پاهای خسته و دلی پر از امید!

وقتی غروب می شود و تو نمی آیی دلم پر از خون می شود و چشمهایم پر از اشک...

باز به انتظار طلوع و آمدنت مینشینم ،دلم میخواهد آن لحظه همچو خورشید در آسمان قلبم طلوع کنی.

ای وای از فردا... از آن روزی که آسمان ابری و دلگرفته باشد آن زمان خورشیدی در آسمان نیست،

و باز باید به انتظارت نشست و گریست با همان دل پر خون ، با آن پاهای خسته و قلبی شکسته...

این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!

این عشق تو سر پناه آخر من است و این غروب آغاز دلتنگی های من است...

بدون تو جایی نیست برای ماندن ، بدون تو باید سفر به آن سوی دنیا کرد....

آری این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!


[ یکشنبه 90/12/7 ] [ 1:46 عصر ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]
<      1   2      
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان