سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*آوای دوستی.....*
قالب وبلاگ

 

 

 

زن جوان از آنچه که شوهرش شب ها در خواب بر زبان می آورد به راز خیانت او پی برد. رازی که مرد مدت 6 سال از همسرش پنهان کرده بود و سعی داشت خودش را شوهری وفادار نشان دهد.
فرزاد در میان اقوام و آشنایان، به وفاداری و عشق به زن و فرزند زبانزد همه بود و هر گاه زنی از فامیل با شوهرش اختلافی پیدا می کرد، فرزاد را به رخ می کشید و از شوهر خود می خواست همسرداری و عشق به خانواده را از فرزاد یاد بگیرد.
فرزاد ظاهر جوانی سختکوش بود و هر ماه 15 روز را برای انجام مأموریت از شرکت به سفر می رفت.
همسرش رعنا از مدت ها پیش متوجه شده بود که فرزاد در خواب، گاهی کلماتی عاشقانه به زبان می آورد و اسم زنی ناشناس را تکرار می کند.
یک روز صبح رعنا سر سفره صبحانه با لحن احتیاط آمیزی به شوهرش گفت: تازگی ها حرف های عجیب و غریبی می زنی؟
شوهر از شنیدن این حرف مضطرب شد و پرسید: «چیز عجیب و غریبی که نمی گفتم؟»
رعنا جواب داد نه، عجیب نبود. زیاد هم مهم نیست. زن که نمی خواست شوهرش متوجه سوءظن او شود. به فکر افتاد موبایل مرد را کنترل کند. با دیدن یک شماره ناشناس در موبایل، مخفیانه با آن شماره تماس گرفت و با شنیدن صدای زن جوانی، تماس را قطع کرد . چند روز بعد فرزاد به بهانه رفتن به سفر کاری 15 روزه از همسرش خداحافظی کرد و با اتومبیلش به راه افتاد بی خبر از اینکه رعنا با یک اتومبیل در تعقیب اوست . در جریان این تعقیب زن، شوهرش را دید که در یکی از مناطق تهران وارد خانه ای شد و چند ساعت بعد با یک اتومبیل تاکسی از منزل بیرون آمد.
پس از دور شدن فرزاد، همسرش زنگ در آن خانه را زد و با دیدن یک زن جوان به راز 6 ساله شوهر خود پی برد و فهمید 6 سالی هست که فرزاد با زنی مطلقه از همکارانش ازدواج کرده. بعد از استعفا از شرکت، با مقدار سرمایه ای که این زن در اختیارش گذاشته دو دستگاه تاکسی خریده که یکی در منزل رعنا و دیگری را در منزل همسر دومش بوده و هر 15 روز با یکی از این تاکسی ها به مسافرکشی می پردازد.
رعنا پس از کشف این راز 6 ساله ابتدا مهریه اش را که 200 سکه بهار آزادی بود به اجرا گذاشت و سپس از دادگاه خانواده درخواست طلاق کرد و دیگر نخواست چهره شوهرش را ببیند.


[ پنج شنبه 91/12/10 ] [ 9:53 صبح ] [ امیر حسین خدایی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان